كليات فارسي ششم
farhange.honare1
best
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 19:11 ::  نويسنده : farhange

« به نام خدا »                  دستور زبان فارسی   « کلیات »
انواع کلمه :   فعل اسم صفت ضمیر قید حرف شبه جمله .
جمله : مجموعه ای از کلمه هاست که اندیشه ها، خواستها و عواطف ها را نشان می دهد . مثال : علی می نویسد ، هوا مطبوع است .
نقش کلمه ها در جمله : 1. نهاد (فاعل مسندالیه) 2. مسند 3. مفعول 4. متمم 5. صفت 6. مضاف الیه 7. بدل 8. معطوف 9. قید 10. منادا
نهــاد : بنیاد و پایه ی جمله بر آنها نهاده شده یا به سخن دیگر اساس و نهاد جمله هستند « علی»، «آب» و «هوا» در جمله های زیر نهاد هستند . مانند:  علی می نویسد - آب می جوشد - هوا گرم بود .
مفعول : در جمله ای که فعل آن متعدی باشد. علاوه بر فاعل، نیاز به رکن دیگری است که جمله را کامل می کند و عمل فعل بر آن واقع شود، چنین کلمه ای را « مفعول » گویند . مفعول هر جمله پاسخی است که به پرسش «  چه چیز را ، که را ، چه کسی را » داده می شود . مثال :
علی « درس » می خواند . چه چیز را ؟ درس                                         ابو علی « شفا » را نوشت . چه چیز را ؟ شفا را
احمد « حسین » را دید . چه کسی را ؟ حسین را                                     بعضی مفعول همراه « را » ( نشانه مفعولی) می آید که به آن مفعول معرفه گویند .
مثل : کودک «غذا را» خورد . کودک « غذا » خورد(مراد ؛ بیان غذا خوردن کودک است نه غذای معین)
صفت : صفت کلمه ای است که اسم یا جانشین اسم یا گروه اسمی همراه خود را توصیف می کند و یکی از وابسته های اسم به شمار می رود.
برای یک موصوف می توان چند صفت آورد : مثل کلمه های « آنچه، خوب، به درد بخور » در این عبارت:
آنچه کتاب خوب و به درد بخور در قفسه بود جمع کردم .
مضاف الیه : اسم یا جانشین اسم هرگاه به وسیله کسره اضافه (حرف نشانه) وابسته قبل از خود(مضاف) گردد ، مضاف الیه نامیده می شود.
مثل «حق، مجید » در این ترکیبات : لطف حق - توپ مجید
از جهت ظاهری فرقی میان مضاف و مضاف الیه و صفت و موصوف نیست . اما ار لحاظ معنایی آن دو فرق دارند. برای تشخیص این ترکیب راههایی وجود دارد از جمله :
1.
اگر « ی » میان دو ترکیب بیاوریم ساختمان ترکیب وصفی معنی دار است ولی ترکیب اضافی بی معنی :
توپ بزرگ = توپی بزرگ = ترکیب وصفی                  توپ مجید = توپی مجید ؟ = ترکیب اضافی
2.
اگر با حذف کسره در پایان « است » بیاوریم ترکیب وصفی معنی دار ولی ترکیب اضافی بی معنی است .
توپ بزرگ = توپ بزرگ است = ترکیب وصفی            توپ مجید = توپ مجید است ؟ = ترکیب اضافی
اگر تر
ترين اضافه كنيد ؛ تركيب وصفي معني دار ولي تركيب اضافي بي معني است .

توپ بزرگ = توپ بزرگ تر  = تركيب وصفي                         كتاب علي = كتاب علي تر ؟ تركيب اضافي  
تعریف فعـل : کلمه یا گروه کلماتی هستند که روی دادن امری، یا واقع شدن حالتی را در زمانی به شخصی نسبت می دهد .
مفاهیم مختلف فعل : الف) انجام دادن یا گرفتن کاری : محسن در را بست ، شیشه شکست .
ب) واقع شدن کاری بر کسی یا چیزی : علی کشته شد ، نامه نوشته شد .   ج) پذیرفتن حالت یا صفتی : هوا روشن شد ، احمد مریض شد
د) نسبت دادن صفتی به کسی یا چیزی: هوا روشن است، احمد مریض است.
فعل از لحاظ دلالت بر شخص و یا مفرد و جمع بودن شش ساخت ( یا صیغه) دارد . که در اصطلاح به آن صرف فعل گویند - از لحاظ زمان :
گذشته ( ماضی) = رفت ، رفته است ، می رفت و ....                 حال = می رود، دارد می رود و .....       آینده (مستقبل) = خواهد رفت و ......
صفت : صفت کلمه ای است که اسم یا جانشین اسم یا گروه اسمیِ همراه خود را توصیف می کند و یکی از وابسته های اسم به شمار می رود. مانند: کتاب خواندنی.
ضمیر مشترک   ضمیرهای مشترک که سه کلمه (خود) و (خویش) و (خویشتن) هستند،که اولی متداولتر است و دومی و سومی بیشتر در زبان شعر و ادب به کار می رود :          حساب خود نه کم گیر و نه افزون .                    شاگردان باید احترام معلمان خویش نگه دارند .
ضمیر اشاره  :ضمیر اشاره ضمیری است که مرجع آن به اشاره معلوم شود و آن ، همان واژه (این) و ( آن ) و ترکیبات آن دو است (مانند همان و همین ) که اگر همراه اسم بیایند صفت اشاره نامیده می شوند و اگر بی همراهی اسم بیایند آنها را ضمیر اشاره می نامند. مانند ( این ) و ( آن ) در مثال های زیر:
صفت اشاره : این کتاب را بگیر .                      ضمیر اشاره : کتاب را بگیر و آن را بخوان .
ضمیر پرسشی : ضمیرهای پرسشی بعضی همان واژه های پرسشی هستند که مانند ضمیرهای اشاره اگر همراه اسم بیایند صفت پرسشی نامیده می شوند و اگر تنها بیایند ضمیر پرسشی .
معروف ترین ضمیرهای پرسشی عبارتند از :        که، چه، کدام، کدامین، کدامی، کی، کجا، کو، چگونه، چند، چندم ، چندمی » که آمد ؟ چه آوردی ؟
قید :قید مختص : بعضی از قید ها جز نقش قیدی، نقش دیگری در جمله نمی پذیرند، این قبیل قیدها را قید مختص می نامند ، زیرا که اختصاص به نقش قیدی دارند .                   مانند: هرگز - هنوز - البته - مثلا - احیانا - اتفاقاً .
من هرگز او را ندیده ام .          پدرم هنوز از مسافرت برنگشته است .
کلمه هایی که درآخر آنها تنوین دوزبر هست همگی درزبان فارسی قید مختصند .
مانند: اتفاقاً- احتمالاً- اصلاً- ضمناً .      اتفاقاً دیروز علی را در خیابان دیدم .
اقسام قید از جهت معنی :
قید زمان : مانند : شب ، بعضی وقتها درجمله زیر :               شب باران آمد . بعضی وقتها باران می بارد .
قید مکان : مانند : اینجا و آنجا در عبارت زیر :                   حسن اینجا نشسته بود و احمد آنجا .
قید مقدار : مانند : کم کم و زیاد در عبارت زیر :                دیشب باران کم کم آمد اما امروز زیاد بارید .
قید کیفیت : مانند : خوب و به آرامی در جمله های زیر :       احمد خوب کار می کند . احمد به آرامی کار می کند .
قید حالت : حالت فاعل یا مفعول را در حین انجام دادن و انجام گرفتن کار بیان می کند.
مانند : افتان و خیزان و گریان در جمله های زیر :    مرد مجروح افتان و خیزان خود را به پشت درخت رسانید .
قید تصدیق و تاکید : مانند : حتماً در جمله : حتما به دیدار شما خواهم آمد .
قید پرسش : مانند: چگونه در جمله : چگونه این کار را انجام خواهید داد ؟
قید شک و تردید : مانند: شاید در جمله: شاید فرداد به کتابخانه بروم .
قید تأسف : تاسف گوینده را از وقوع فعل یا از واقع نشدن آن بیان می کند . مانند : افسوس و متاسفانه در جمله های زیر :
افسوس که دوستان ، خیلی زود ما را ترک می کنند .        متاسفانه نتوانستم شما را ببینم .
قید تعجب : مانند : عجبا در این جمله :         عجبا ! عمر آدمی به این زودی به پایان می رسد .
فارسی و دستور زبان
مجموعه قواعد زبان را «‌ ‌دستور » می گویند.    
مجموعه قواعد را به فارسی «دستور » و به عربی « صرف و نحو » و در بعضی زبان های اروپایی « گرامر » می گویند.
به خاطر سپردن حروف الفبای فارسی یک ضرورت به حساب می آید.
حرف های« ل پ ، چ ، ژ ، گ » مخصوص زبان فارسی هستند و این حروف در زبان عربی دیده نمی شوند.
زبان گفتاری و نوشتاری
نوشتن مانند گفتن ساده نیست و به هنگام نوشتن از قواعد پیروی می کنیم که در گفتار به آن ها توجهی نداریم معمولا ، کلمه ها را به صورت شکسته به کار می بریم. مانند :           گفتاری : آسونی ، می شه ، نمی دونه ، نمی زنه                نوشتاری : آسانی ، می شود ، نمی داند ، نمی زند
کسی که با کسی دل داد و دل بست                                         به آسونی نمی تونه کشه دست
کلمه های معادل   : امروزه برای بعضی از کلمه هایی که از زبان بیگانه وارد زبان فارسی شده اند ، کلمه های جایگزین ساخته اند که به این کلمه ها ، کلمه های معادل می گویند. مانند :
هلی کوپتر= بالگرد                 پرانتز= کمانک               پاراگراف= بند                کامپیوتر= رایانه          آدرس= نشانی                 پزینتر= چاپگر
پارک =بوستان                    اتوبان =بزرگ راه             کلینیک= درمانگاه          وبسید= یارانه              تداعی واژه ها
یعنی شنونده یا خواننده با شنیدن یا دیدن یک واژه به یاد واژه های مرتبط با آن واژه می افتد. مانند :
موسیقی دان سرود، خواننده                عکاس فیلم ، دوربین                       هنرمند نقاشی قلم مو ، رنگ       سینما بازیگر ، سالن
یک واژه با چند معنی : بعضی از واژه ها دارای چند معنی می باشند. این واژه ها در جمله های گوناگون، معانی متفاوتی دارند. مانند:
مهر ( محبت ) اردشیر ، پدرش با مهر و محبت است.
مهر( ماهی از سال ) روز اول ماه مهر مدرسه باز می شود.
مهر ( خورشید ) ساقه های طلایی در زیر انوار مهر می درخشید.
واژه هایی با دو یا چند شکل : واژه هایی که با دو شکل خوانده می شوند
در زبان فارسی بعضی از کلمه ها با تغییر حرکت به دو شکل خوانده می شوند . البته در هر شکل معنی جدیدی پیدا می کنند. مانند :
سم پای حیوانات کشتی یک نوع ورزش          /       سم ماده ی کشنده کشتی وسیله ی نقلیه ی دریایی

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان farhange.honare1 و آدرس farhange.honare1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 38
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 107
بازدید کل : 83085
تعداد مطالب : 217
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



IranSkin go Up
حدیث موضوعی